آخربه اول

کاش زندگی از آخر به اول بود..
پیر بدنیا می آمدیم..
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم..
سپس کودکی معصوم می شدیم و در
نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم…!!!

http://www.vechat3.ir/chat

♥ جمعه 22 شهريور 1398برچسب:وی چت قدیمی،وی چت اصلی, ساعت 13:9 توسط Sajad

راه رفتن

راه رفتن را یاد گرفتیم
تا دویدن را بلد شویم
دویدن را یاد گرفتیم
تاراهی برای زودتر رسیدن بیابیم
دویدیم و دویدیم و دویدیم
بی آنکه بدانیم سهم ما از زندگی
فقط دویدن بود
نه رسیدن

http://www.vechat3.ir/chat

♥ جمعه 22 شهريور 1398برچسب:وی چت قدیمی،وی چت اصلی, ساعت 13:4 توسط Sajad

هیاهو

در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها،که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها،که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم،کسی هست که اگر بخواهد “می شود”
و اگر نخواهد “نمی شود”

http://www.vechat3.ir/chat

♥ جمعه 22 شهريور 1398برچسب:وی چت قدیمی،وی چت اصلی, ساعت 12:29 توسط Sajad

منو دنیا..

من و دنیا همدیگر را رنگ میکنیم

من با مداد سیاه، دنیا با مداد سفید

من

روزهاي اونو !

اون

موهاي منو !

http://www.vechat3.ir/chat

♥ یک شنبه 17 شهريور 1398برچسب:وی چت،ویچت قدیمی،وی چت ققنوس چت, ساعت 12:28 توسط Sajad

عاشقتم

هزار مرتبه ۹۰۰ جمله ی عاشقانه را در ۸۰۰ جای مختلف و پیش ۷۰۰

نفر مطرح کردم ۶۰۰ نفر آنها آنرا پسندیدند و ۵۰۰ نفر آنرا به

۴۰۰ زبان مختلف و ۳۰۰ کتاب و ۲۰۰ برگ توصیف

کردند ۱۰۰ دفعه برای تو در ۹۰ روز متوالی

۸۰ مرتبه خواندم تو ۷۰ جمله ی مرا

به ۶۰ بهانه ۵۰ روز روزی

۴۰ بار تکرار کردی

۳۰ تای

آنرا آموختی

 

 

 

پس از ۲۰ بار خواندن ۱۰ مرتبه تکرار کردی من از تو  ۹ سوال

 

 

 

 کردم و تو ۸ مرتبه به ۷ سؤال من ۶ جواب در فاصله ی

۵ روز دادی ۴ مرتبه تو را در ۳ قرار دعوت کردم

۲ ساعت خواهش کردم تا ۱ بار گفتی

"دوستت دارم"

http://www.vechat3.ir/chat

♥ پنج شنبه 14 شهريور 1398برچسب:وی چت قدیمی, ساعت 12:46 توسط Sajad

عشق من

عشق من 
نامه ام را ادر اینجا برایت زمزمه میکنم 
باد مرا همراهی میکند و قاصدکم را به دیدارت رهسپار میسازد ...
من ...زیباترین عاشقانه ام را 
با عشق 
با احساسم 
برای تو 
با قایقی از جنس باد میفرستم 
در ساحل منتظر باش 
زیرا امواج قایق حاوی عاشقانه ام را برایت خواهند اورد 
شاهزاده ای من 
دوستت دارم ...
http://www.vechat3.ir/chat

♥ پنج شنبه 7 شهريور 1398برچسب:وی چت قدیمی, ساعت 14:48 توسط Sajad

قهـــــوه

ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻓﻨﺠﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ

ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ

ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺑﻮﺩﻡ، ﺩﻝ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ

ﺍﻭ ﻧﻤﮏ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻧﻤﮑﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ

ﺣﺎﻝ، ﺍﻭ ﻫﺴﺖ ﻻﯾﻖِ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ

ﻻﯾﻖِ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﭘَﺴﺖ

ﻣﻦ ﻫﻢ ﻣﺴﺖ ﺍﺯ ﻣِﯽ ﻭ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﺪﺳﺖ

ﺯﯾﺮﺳﯿﮕﺎﺭﯾﻢ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟!

ﯾﺎﺩﻡ ﺁﻣﺪ، ﻟﻌﻨﺘﯽ ﺁﻧﺮﺍ ﺷﮑﺴﺖ!

ﭘُﺮ ﺯِ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﺏ ﻋﮑﺲ.. ﺭﺍﺳﺘﯽ

ﻋﮑﺴﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ؟؟

ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﮑﺴﺖ . . .

http://www.vechat3.ir/chat

♥ پنج شنبه 7 شهريور 1398برچسب:وی چت قدیمی, ساعت 14:46 توسط Sajad

مــــرداســت

مـــــــــــــرد است دیگر...

گاهی تند میشود

و گاهی عاشقانه میگوید..

مـــــــــــــرد است دیگر..

غرورش آسمان

و دلش دریاست...

تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد...؟

تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده...؟

تو چه میدانی???!!!!......

از هق هق شبانه او که فقط خودش خبردارد و بالشش...؟

مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد

http://www.vechat3.ir/chat

♥ پنج شنبه 7 شهريور 1398برچسب:وی چت قدیمی, ساعت 14:44 توسط Sajad

به سلامتی

به سلامتی همه اونایی که
اونقدر دلشون گرفته که خواب به چشماشون نمیاد !
.
اونا که با اینکه میدونن طرفشون راحت راحت خوابیده ،
بازم هر چند دقیقه زیر چشمی موبایلشونو نگا میکنن،
.
.
.
که شاید یه اس ام اس روشنش کنه !!!
http://www.vechat3.ir/chat

♥ پنج شنبه 7 شهريور 1398برچسب:وی چت قدیمی, ساعت 14:42 توسط Sajad

گمان می کردم

گـمان میـکردم قـانع بـاشی
و بـه شـکستـن دلـم اکتـفا کـنی
نه ایـنکه فستـیـوالـی از دروغ به راه بـینـدازی
و در آخـر بـگویـی :
“میـروم تا اذیـت نـشوی بـهتـرین مـن!”

http://www.vechat3.ir/chat

♥ پنج شنبه 7 شهريور 1398برچسب:وی چت قدیمی, ساعت 12:12 توسط Sajad

دوست دارمت

ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت
بر سینه می فشارمت اما ندارمت

ای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح می شمارمت اما ندارمت

در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت اما ندارمت

می خواهم ای درخت بهشتی، درخت جان
در باغ دل بکارمت اما ندارمت

می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت اما ندارمت

http://www.vechat3.ir/chat

♥ پنج شنبه 7 شهريور 1398برچسب:وی چت قدیمی, ساعت 12:2 توسط Sajad

بــــاران

 

باران اگر می‌ دانست که با هر بار باریدن

یک مرد را در گوشه‌ ای از این شهر

ساعت‌ ها به جزیره‌ افکارش تبعید می‌ کند

هیچ وقت نمی‌ بارید …!

باران خودش هم نمی‌ داند

که می‌ تواند این همه بی‌ رحم باشد

http://www.vechat3.ir/chat

♥ پنج شنبه 7 شهريور 1398برچسب:وی چت قدیمی, ساعت 11:51 توسط Sajad

گنبد کبود

یادته زیر گنبد کبود دوتا رفیق بودیم

و کلی حسود ؟

تقصیر اون حسودا بود که حالا

ما شدیم یکی بود یکی نبود …

http://www.vechat3.ir/chat

♥ پنج شنبه 7 شهريور 1398برچسب:وی چت قدیمی, ساعت 11:47 توسط Sajad